کوچینگ چیست ؟
کوچینگ چیست؟
1-تاریخچه کوچینگ
2-مفهوم کوچینگ در سطح بین المللی
3-تعاریف دیگر از کوچینگ
4-تفاوت کوچینگ با خدمات خودیاری دیگر
5-دستاوردهای کوچینگ
کوچینگ چیست؟
کوچینگ به معنای امروزی از دیدگاه فدراسیون جهانی کوچینگ ،یعنی همراهی کوچ با مراجع در فرآیندی خالق وتفکر برانگیز به
گونه ای که در وی ایجاد اشتیاق کند تا به حداکثر پتانسیل های فردی وحرفه ای دست بابد.
1-تاریخچه کوچینگ
یونان باستان
تعریفی راکه سازمان جهانی کوچینگ از کوچینگ ارائه میدهد در طول زمانی شکل گرفته که ریشه این ادبیات به یونان باستان بر
میگردد.
زمانی که اودیسه برای جنگ تور جان مجبور به ترک شهر ودیار و خانواده خود شد و فرزندش تلمانچس را به پیر خردمندی به نام
منتور سپرد.
در واقع قرار بود پیر خردمند در غیاب پدر، پسر اودیسه را به لحاظ فکری ومهارتهای جنگی رشد بدهد.در طی این فرآیند آموزشی
و رابطه قدرتمندی که بین این دوفرد شکل گرفت،منتور یک نقش حمایتگری وهدایتگری را هم پذیرفت.
پس از یونان باستان در ادبیات منتور جای خودش رت پیدا کرد.
منتور فردی بود که باعث رشد عقالنی وارتقاء عملکرد در مهارتهای جنگی فرد میشد.
کلمات کلیدی،روابط قدرتمند،حمایتگری،راهنمایی
شهر لهستانی
در قرن پانزدهم میلادی شهری در لهستان به نام کوچ وجود داشت، شغل اصلی افراد این شهر ساختن کالسکه بود. کاربرد کالسکه
بردن افراد از شهری به شهر دیگربود.
کالسکه فلسفه زیبایی دارد، بردن افراد از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، این کارکرد با وضعیت کارکرد امروزی کوچینگ
مطابقت دارد کوچینگ امروز هم مراجع را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب می رساند.کوچ وسیله ای بود که افراد را از
شهری به شهر دیگر میبرد.
این واژه (کوچ) ازقرن شانزدهم میلادی در بریتانیا به کار گرفته شد.
دانشگاه آکسفورد
در قرن هجدهم ونوزدهم سال ۱۸۳۰ واژه کوچ اولین بار در دانشگاه آکسفورد استفاده شد.
حمایتگری مربیانی که در فضای آکادمیک نقش داشتند ودانشجویان را برای موفقیت در مناظره ها وموفقیت در مسیر آکادمیک
همراهی میکردند، وآنها را از وضعیت موجود به موضعیت مطلوب میرساندند ،تحت عنوان کوچ وکوچینگ شکل گرفت.
ریشه های واژه کوچ وکوچینگ در انگلستان شکل گرفته وبه کار رفته است ولی بعدا به آمریکا تسری پیدا میکند وآمریکا مرجع
کوچینگ در دنیا میشود.
کوچ ورزشی
در سال ۱۸۶۱ برای اولین بار کوچینگ وارد ورزش میشود.و کوچ مربی ای بوده که با همراهی او یک ورزشکار در فیلد مشخص
خود پیشرفت زیادی میکرده.
کوچ ورزشی کمک میکرد که افراد مهارت آموزی بکنند وعملکرد بهتری در حرفه های ورزشی خود داشته باشند.
جنگ جهانی
همانطور که کوچینگ شکل گرفته، روی ارتقاء عملکرد وتمرکز افراد کار میکرد وخودش را نشان میداد، ناگهان به جنگ جهانی دوم
میرسیم.
از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ کشته های زیادی در بسیاری از کشورها در اثر این جنگ بر جای میماند. عالوه بر کشته ها خانواده های
زیادی دچار آسیبهای جسمی وروانی واقتصادی و…..فراوانی شدند.
در آن سالها که اهداف روان شناسی
درمان بیماری های روانی
کمک به مردم برای داشتن یک زندگی مثمر ثمر و ارضا کننده
کشف کردن و پرورش دادن استعداد ها بود این اهداف
دچار چالش شد.
در اکثر کشورها عمده فعالیت روان شناسان رسیدگی به آسیبها وچالشهای مصیبت بار انسانها بود.
عمال اهداف روان شناسی به سمت درمان رفت،یعنی رساندن افراد به یک سطح کار کردبسیار معمولی در جامعه،و آن دو هدف
بعدی به دست فرا موشی سپرده شد .و دیگر اولویت روانشناسی، زندگی مثمر ثمر وارضا کننده وکشف و پرورش استعداد ها نبود.
معنا گرایی
بعد از جنگ جهانی دوم درسالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ برخی از روانشناسان وجودی و معناگرا روی زندگی ارضا کننده و کشف
استعدادها متمرکز شدند.ویکتور فرانکل با رویکرد معنا درمانی وابداع لوگو تراپی معتقد بود که زندگی انسان تحت هر شرایطی
دارای معناست حتی در مصیبت بار ترین حالت خود و افراد به صورت ذاتی دنبال معنای زندگی خود هستند و همیشه دغدغه این را
داشته اند که از کجا آمده اند و به کجا خواهند رفت. در معنا درمانی فرانکل از گفت وگوی سقراطی استفاده میکند که امروزه هم این
گفت وگو در کوچینگ مورد توجهه است.
گفت وگوی سقراطی این دسترسی را به انسان می دهد که پی به ارزش های بنیادی خود ببرد ومعنای زندگی خود را کشف نماید.
در واقع می توان گفت محرک اصلی ما در زندگی میل ما برای پیدا کردن معنای زندگی است و ما در هر شرایطی آزادی انتخاب
معنا را داریم.
انسان گرایی
در سال ۱۹۶۰ روانشناسان انسان گرا از جمله آبراهام مازلو و کارل راجرز روی رشد و توسعه انسانها فعالیت بسیاری کردند. آنها
معتقد بودند که انسان ها خواستی درونی برای بالفعل کردن پتانسیل های خود دارند.
انساتها میخواهند که آن پتانسیل ها را کشف کنند وآنها را رشد وتوسعه دهند.انسان گراها عالوه بر درمان روان شناختی مراجع محور
، بر روی رشد فردی وکشف ورشد توسعه ی پتانسیل های هر فرد هم کار کردند.
بازی درون
در سال ۱۹۷۴ تیموت ی گالو ی مربی تیم تنیس نظریه ای را در کتاب بازی درونی تنیس مطرح می کند که قهرمانان برای پیروزی بر
رقبای بیرونی خود باید ابتدا در ذهن خود بر رقبای درونی وذهنی خود غالب شوند و رقبای درونی را ترس، شک و تردید و
باورهای محدود کننده می داند .گالوی می گوید: اگر افراد بتوانند در این رقابت درونی پیروز بشوند می توانند در رقابت بیرونی هم
پیروز شوند.
وقتی گالوی این موضوع را مطرح کرد، اینقدر جذاب و تاثیر گذار بود که این مفهوم جنبه های دیگری راهم به خود گرفت .
اگر یک تنیس باز درصورتی پیروز میدان بیرونی میشود که در ذهن خود بر ترسها وشک وتردید ها وباورهای محدود کننده خود
پیروز شده باشد ،پس میتوان در تمامی شرایط وحوزه های دیگر هم این مفهوم را به کار برد.
در سال ۱۹۹۲ الکساندر و ویتمور که از پیشگامان کوچینگ امروزی هستند کتابی را بر اساس محتوای کتاب بازی درون تیموتی
گالوی مینویسند با عنوان کوچینگ برای عمل کرد و در این کتاب مدلی را ارائه می دهند به نام گرو و مفهوم کوچینگ به عنوان آن
چیزی که امروزی مطرح می شود را در این کتاب شکل میدهند و پایه ریزی می کنند از سال ۱۹۹۲ ریشه های کوچینگ مشخص
است و به مرور عده ای از سخنرانان و منتورها و و مدرسان اسم خود را کوچ می گذارند.
تعریف کوچینگ
از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ افراد زیادی تعاریف زیادی از کوچینگ ارائه داده اند در سال ۱۹۹۵ آقای توماس لئونارد و چند کوچ دیگر
سازمانی را در آمریکا ایجاد کردند که این سازمان ماموریت این را داشت که مفاهیم واحدی از کوچینگ در مارکت بین المللی ارائه
بدهد و بتواند مرجعی باشد برای افرادی که میخواهند کوچینگ را بیاموز ند ویا تعامل کوچینگی داشته باشند ویا به صورت یک شغل
وحرفه ان را به کار بگیرند و اگر احیاناً مورد های اخالقی و ضد ارزشی هم پیدا بشود بتوانند مرجعی برای حل و ارائه این چالش
ها وجود داشته باشد . ۱۹۹۵ یکی از نقاط عطری بود که در تاریخچه کوچینگ شکل گرفت.
است. ICF نام این مرجع وسازمان جهانی
2-مفهوم کوچینگ در سطوح بین المللی
تعریف آی سی اف از کوچینگ
همراهی با مراجع در فرآیندی خالق و تفکر برانگیز به گونه ای که در وی ایجاد اشتیاق می کند تا به حداکثر پتانسیل های فردی و
حرفه ای دست یابد.
برای درک بهتر این تعریف به بررسی کلمات کلیدی آن میپردازیم.
همراهی
همراهی یا همان پارتنرینگ رقص دونفره ای در رابطه کوچینگ است که در آن کوچی حسی از اعتماد، امنیت و آرامش را دارد
زیرا می داند از بحث های مطرح شده در این جلسه قضاوتی به وجود نمیآید و قرار نیست بر علیه او استفاده شود.
مراجع
مراجعه فردی است که دیدگاه و دانش منحصر به فرد خودش را دارد پیش فرض کوچ این است که دانش فرد(مراجع) نسبت به
خودش و دیدگاهی که او دارد منحصر به فرد، ارزشمند وقابل احترام و در نوع خود بی نظیر است و قرار نیست دیدگاه مراجع مثل
دیدگاه کوچ باشد .به عنوان یک پارتنر به دانش منحصر به فرد مراجع احترام می گذارد برای افکار دیدگاه و بینشش ارزش قائل
است.
جایگاه مراجع با کوچ یک جایگاه برابراست. قرار نیست یک کوچ مانند یک پزشک و یا یک روانپزشک یک جایگاه باال به پایین
داشته باشد .نگاه کوچینگ به مراجع نگاه همسطح و برابر است در نگاه هم سطح و برابر همانقدر که کوچ نقش دارد مراجع هم نقش
دارد .
مراجع می تواند نقش راهبری جلسه را بر عهده بگیرد. مالک جلسات کوچینگ مراجع است و مراجع است که می تواند تصمیم بگیرد
این جلسات را چطور پیش ببرد. مراجع می تواند جلسه را در مسیری که میخواهدهدایت کند. رئیس و مالک جلسه مراجع است در
جلسه کوچینگ، کوچ و مراجع هم ارز هستند.
مراجع فردی است که به کوچ مراجعه می کند و درخواست جلسه کوچینگ را دارد و موضوعی را مطرح می کند که آن موضوع
موضوع جلسه کوچینگ می شود.
کار کوچ
کار کوچ این است که در این پارتنرینگ ورابطه ای که به وجود آمده با مهارت وابزارهای خاص جلسه کوچینگ به مراجع کمک
کند که مراجع اکتشاف بکند نسبت به خودش و نسبت به باورها و محدودیت هایش و شفاف کند معنای درونی خودش را و این حاصل
نمی شود مگر در مفهوم همراهی وپارتنرینگی همسطح بودن .
تفکر برانگیز
یک کوچ باید قادر باشد کمک بکند که افکار جدید در مراجع شکل بگیرد و بینش جدید ایجاد شود . کوچ این کار را از طریق سواالت
و به اشتراک گذاشتن مشاهداتش (بازخورد) در حین گفتگوی کوچینگی انجام میدهد.
هر گفت وگویی صرفا تفکر برانگیز نیست، سوال قدرتمند وارائه باز خورد ی که باعث تولید افکار جدید وایحاد بینشی نو در مراجع
بشود گفت و گوی کوچینگی وتفکر برانگیز است.
در برخی گفتگوهای دوستانه صرفا درد ودل میکنیم و خبری از افکار وبینش جدید نیست.
فرآیند کوچینگ
کوچینگ یک فرایند خالق است
فرایند یعنی( مجموعه ای از اقدامات که نتیجه مشخصی دارد ) یک سری اقدامات را باید انجام بدهیم که نتیجه مشخصی به دست بیاید اقداماتی که در فرایند کوچینگ باید انجام بشود تحت عنوان صلاحیت ها مشخص شده اند .
ولی صرفاً اجرای صلاحیت ها بدون خلاقیت نتیجه مناسبی را در پی نخواهد داشت.
کوچ باید در عین حال خلاقیت هم داشته باشد . کوچینگ مثل یک رقص دونفره میماند .کوچ باید بر اساس کاری که مراجع انجام میدهد ،حرکت کند.
واژه رقص را از این جهت به کار میبرند چون یک حرکت کاملا خالاقانه است اما متناسب با چیزی که در لحظه اتفاق می افتد کوچ
با مراجع همراه و همگام می شود. کوچینگ یک فرآیند خلاق است . خلاقیت یعنی اینکه نمی دانم در نتیجه چه پیش می آید. علی رغم
رفتارها واقدامات مشخص خلاقیت کوچ را هم نیاز داریم.
اشتیاق
اشتیاق یعنی ایجاد شور در ذهن و قلب مراجع با انرژی و اعتماد به نفسی برای شدن.
آنچه ایجاد اشتیاق میکند، همگونی و یکپارچگی ای است که در طی فرایندی خلاق و تفکر برانگیز در راستای،تضادها و
ناهماهنگی های مراجع در چشم انداز، ماموریت، ارزشها و اقدامات او به وجود آمده است.
حداکثر پتانسیل
حداکثر پتانسیل یعنی آنچه که فرد میتواند باشد.
برای اینکه از آنچه که هستیم به آنچه که میتوانیم باشیم برسیم،کوچ کمک میکند که مراجع پتانسیلهای خود را کشف کند کوچ
تعریفی از پتانسیل فرد نمی دهد فقط به او کمک میکند آنها را ببیند و خودش کشف کند و کشف مراجع باعث رشد او و درک بهتری
از خود خواهد شد که این درک منجر به دیدن پتانسیلهای بالاتری می شود.
دیدگاهتان را بنویسید